شب قدر :
بزرگترین وبلاگ علمی وتحقیقاتی وسرگرمی وهنری درآسیا
این وبلاگ اونی هست که شما به دنبالش بودید
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : پیام عب

. امام رضا (ع) از پدران بزرگوار خود: در شب اول ماه رمضان شيطان هاى سركش به غل و زنجير بسته مى شوند و در هر شبى هفتاد هزار نفر آمرزيده مى شوند و در شب قدر خداوند به اندازه اى كه در ماه رجب وشعبان و ماه رمضان تا آن روز (شب قدر) آمرزيده است ، مى آمرزد مگر مردى را كه ميان او و برادرش دشمنى و كينه اى باشدپس خداوند عزوجل فرمايد: اينان رابگذاريد تا زمانى كه با هم آشتى كنند. (ميزان الحكمه حديث 21097)

8. زراره از حضرت باقر عليه السلام حديث كند كه فرمود: در دهه دوم ماه رمضان قرآن را بردار و باز كن و پيش رويت بنه و (اين دعا را) بخوان: ((اللهم انى اسئلك بكتابك المنزل و ما فيه اسمك الاعظم الاكبر و اسماءؤ ك الحسنى و ما يخاف و يرجى ان تجعلنى من عتقائك من النار)) و هر حاجتى كه خواهى از خدا بخواه. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 438 روايت: 9)

9. امام صادق (ع): غسل در چهارده مورد صورت مى گيرد: غسل ميت ، غسل جنابت ، غسل كسى كه ميت را غسل مى دهد، غسل جمعه ، غسل عيدين ، غسل روز عرفه ، غسل احرام ، غسل براى وارد شدن به كعبه ، غسل براى داخل شدن به مدينه ، غسل براى داخل شدن به حرم ، غسل زيارت و غسل شب هاى نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان. (ميزان الحكمه حديث 14937)

10. امام محمد تقى عليه السلام فرمايد: خداى عزوجل راجع بشب قدر فرموده است (4 سوره 44) (در آنشب هر امر محكمى‌فيضل داده شود) خدا مى‏فرمايد: هر امر محكمى‌از آسمان نازل مى‏شود و محكم دو چيز نيست، بلكه تنها يك چيز است، پس هر كه حكم بى‏اختلاف كند، حكمش حكم خداى عزوجل است و هر كه حكمى‌كند كه در آن اختلافى باشد و خود را مصيب داند، بحكم طاغوت (باطل) حكم كرده است. همانا سال بسال در شب قدر تفسير و بيان كارها بر ولى امر (امام زمان) نازل مى‏شود، در آن شب امام عليه السلام درباره كار خودش چنين دستور مى‏گيرد و راجع بكار مردم هم بچنين و چنان مأمور مى‏شود، و نيز براى ولى امر غير از شب قدر هم در هر روزيكه خداى عزوجل صلاح داند، مانند آنشب امر مخصوص و پوشيده و شگفت در گنجينه پديد مي‌آيد، سپس قرائت فرمود: (آيه 27 سوره 31) را (اگر همه درختانى كه در زمين هست قلم باشد، و دريا و هفت درياى ديگر بكمك او مركب شود، كلمات خدا تمام نشود، زيرا كه خدا نيرومند و فرزانه است) . (اصول كافى جلد 1 صفحه: 360 روايت: 3 )

11. امام صادق عليه السلام فرمود: على بن حسين عليهما السلام مى‏فرمود: (انا انزلناه فى ليلة القدر) راست فرمود خداى عزوجل كه قرآن را در شب قدر نازل فرمود (تو ميدانى شب قدر چيست؟) پيغمبر(ص) فرمود: نميدانم، خداى عزوجل فرمود: (شب قدر از هزار ماه بهتر است) كه شب قدر ندارد (يعنى شب قدر از هزار ماه غير رمضان بهتر است تا تفضيل شئى بر نفس لازم نيايد) خدا به پيغمبر(ص) فرمود: ميدانى چرا آن يكشب از هزار ماه بهتر است؟ گفت: نه، فرمود: زيرا (در آنشب فرشتگان و جبرئيل به اجازه پروردگارشان براى هر مطلبى نازل مى‏شوند) و چون خداى عزوجل نسبت بچيزى اجازه دهد آنرا پسنديده است (آنشب تا بر آمدن سپيده دم سلام است) خدا مي‌فرمايد: اى محمد: فرشتگان و جبرئيل از آغاز فرود آمدنشان تا طلوع صبح سلام مرا براى تو مى‏آورند. و در آيه ديگر قرآن مي‌فرمايد: (27 سوره‏8) (بترسيد از فتنه‏اى كه تنها بستمگران نميرسد) يعنى آنها كه درباره (انا انزلناه فى ليلة القدر) ستم كردند و در آيه ديگر قرآنش فرمود (138 سوره 3) (محمد جز فرستاده‏اى نيست كه پيش از او فرستادگان بوده و در گذشته‏اند، آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما بعقب بر مي‌گرديد، هر كه بعقب برگردد، به خدا زيانى نميزند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد) خدادر آيه اول مي‌فرمايد: چون محمد بميرد، مخالفين امر خداى عزوجل گويند (شب قدر هم با پيغمبر(ص) در گذشت) اين فتنه‏اى بود كه تنها به آنها رسيد و بسبب آن بعقب بر گشتند، زيرا اگر مى‏گفتند شب قدر (بعد از پيغمبر(ص)) از ميان نرفته ناچار براى خداى عزوجل در آنشب امرى لازم است (كه فرود آيد) و چون بامر اعتراف كردند، چاره‏اى نيست جز اينكه صاحب الامر هم باشد. (اصول كافى جلد 1 صفحه: 361 روايت: 4 )

12. على عليه السلام غالبا مى‏فرمود كه: هرگاه تيمى‌ و عدوى (ابوبكر و عمر) خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند و آنحضرت سوره (انا انزلناه) را با خشوع و گريه تلاوت مى‏فرمود، مى‏گفتند: چقدر در اين سوره دلت مى‏سوزد، پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمود: براى آنچه چشمم (فرشتگان را در شب قدر) ديده و دلم (به آن امر محكم را در آنشب) فهميده و نيز براى آنچه دل اين شخص (على عليه السلام) پس از من در مى‏يابد. پس نسبت بعلى عليه السلام نفرمود كه با چشم مى‏بيند، زيرا چنانكه در سابق ذكر شد، امام عليه السلام ملائكة را در شب قدر بچشم نمى‏بيند، بلكه تنها صداى آنها را مى‏شنود. مى‏گفتند: مگر شما چه ديده‏ئى و او چه مى‏بيند؟ حضرت براى آنها روى خاك مى‏نوشت (تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر) سپس مى‏فرمود: پس از اينكه خداى عزوجل فرمايد (هر امرى) ديگر چيزى باقى مى‏ماند؟ مى‏گفتند: نه، مى‏فرمود مى‏دانيد آنكه هر امرى بر او نازل مى‏شود كيست؟ مى‏گفتند: تو هستى اى رسول خدا، مى‏فرمود: آرى، اما شب قدر بعد از من هم مى‏باشد؟ مى‏گفتند آرى، مى‏فرمود: در شبهاى قدر پس از من هم آن امر نازل مى‏شود؟ مى‏گفتند: آرى. مى‏فرمود: به چه كسى نازل مى‏شود؟ مى‏گفتند: نمى‏دانيم، پيغمبر دست بر سر من مى‏گذاشت و مى‏فرمود: اگر نمى‏دانيد، بدانيد، آنشخص پس از من اين مرد است، سپس آندو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏شناختند، بواسطه هراس سختى كه در دل آنها مي‌افتاد. (اصول كافى جلد 1 صفحه: 363 روايت: 5)

13. امام محمد تقى عليه السلام فرمود: … خدا هم واليان امر را بعد از محمد در علم استقرار بخشيد و ما هستيم آن واليان. پس از ما بپرسيد، اگر بشما راست گفتيم، اعتراف كنيد ولى شما اعتراف نخواهيد كرد اما علم ما ظاهر است و اما وقت و زمانى كه دين خدا بوسيله ما در آن ظاهر گردد بطوريكه ميان مردم هيچگونه اختلافى نباشد، آنرا مدتى است كه با گذشت شبانه روزها سپرى شود، و چون وقتش رسد آشكار گردد و امر يكى شود (اختلاف از ميان مردم رخت بر بندد). بخدا سوگند كه فرمان خدا جارى شده كه ميان مؤمنين اختلافى نباشد و به همين جهت ايشان را گواه مردم قرار داده است، بدين ترتيب كه محمد صلى الله عليه و آله گواه ما باشد و ما گواه شيعيان خود و شيعيان ما گواه مردم ديگر خداى عزوجل هرگز نخواسته كه در حكم او اختلافى باشد و ميان اهل علمش تناقضى وجود داشته باشد، سپس امام عليه السلام فرمود: برترى مؤمنيكه (انا انزلناه) را با تفسيرش باور كند، بر كسيكه در ايمانش به آن سوره چون او نيست، مانند برترى انسانست بر چهار پايان و خداى عزوجل‏بوسيله مؤمنان به آن سوره از منكرين آن در دنيا بر مى‏دارد، آنچه را (يعنى تسلط كفار را بر مسلمين) كه بوسيله جهاد كنندگان، از خانه نشستگان بر مى‏دارد، تا عذاب آنهائيكه خدا مى‏داند از انكار خود توبه نمى‏كنند، در آخرت كامل باشد و (چون سخن از جهاد بميان آمد، براى اينكه گمان نكنى در اين زمان هم جهادى واجبست مي‌گويم) من در اين زمان جهادى جز حج و عمره و همسايگى خوب سراغ ندارم. (اصول كافى ج 1 صفحه 366 روايت 7)

14. مردى به امام محمد تقى عليه السلام عرضكرد: اي پسر پيغمبر! بر من خشم مكن، فرمود: براى چه! عرضكرد: براى آنچه مي‌خواهم از شما بپرسم. فرمود: بگو: عرضكرد: خشم نمى‏كنى؟ فرمود: خشم نمى‏كنم، عرضكرد، بفرمائيد اينكه راجع بشب قدر معتقديد كه فرشتگان و جبرئيل بسوى او صيأ نازل مي‌شوند، آيا براى آنها امرى مي‌اورند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله آنرا نمى‏دانسته يا امرى مي‌اورند كه پيغمبرى صلى الله و عليه و آله آنرا ميدانسته است؟ با آنكه شما ميدانيد كه چون پيغمبر صلى عليه و آله وفات كرد، علي عليه‏السلام تمام علوم او را فرا گرفته بود؟ امام فرمود: اى مرد مرا با تو چكار است چه شخصى ترا نزد من آورد؟ عرضكرد: سرنوشت مرا براى طلب دين نزد تو آورد. فرمود: پس آنچه را بتو مى‏گويم خوب بفهم. همانا چون رسولخدا صلى الله و عليه و آله را بمعراج بردند، فرود نيامد تا اينكه خداى جل ذكره علم گذشته و آينده را به او آموخت و مقدار زيادى از آن علم مجمل و سر بسته بود كه تفسير و توضيحش در شب قدر مي‌ايد، على بن ابيطالب عليه السلام هم مانند پيغمبر بود، علوم مجمل را ميدانست و تفسيرش در شبهاى قدر مي‌ايد، مانند آنچه براى پيغمبر صلى عليه و آله بود، مرد سائل گفت، مگر در آن علوم مجمل و سر بسته تفسيرس نبود؟ فرمود: چرا، ولى در شبهاى قدر از طرف خدايتعالى بپيغمبر صلى عليه و آله و اوصيأ نسبت به آنچه ميدانند دستور مي‌ايد كه چنين و چنان كن و در آنشب دستور مى‏گيرند كه نسبت به آنچه مى‏دانند چگونه رفتار كنند. مرد سائل گويد، عرضكردم: اين مطلب را برايم توضيح دهيد، فرمود: پيغمبر صلى الله و عليه و آله وفات نكرد، جز اينكه علوم سر بسته و تفسير آنها را فرا گرفته بود، عرضكردم: پس آنچه در شبهاى قدر برايش مي‌ايد چه علمى‌بود؟ فرمود: فرمان و تسهيلى بود نسبت به آنچه مى‏دانست (جزئيات و مصاديق بر كليات منطبق مى‏گشت و دستور اجرايش مي‌ايد و اين خود تسهيلى بود براى پيغمبر و امام صلى الله عليه و آله.) مرد سائل گفت: پس براى ايشان در شبهاى قدر چه علمى‌غير از آنچه مى‏دانستند پديد مي‌ايد؟ فرمود: اين مطلب از چيزهائى است كه ايشان مأمور بكتمانش باشند و تفسير آنچه را پرسيدى جز خداى عزوجل نداند. مرد سائل گفت: مگر اوصيأ ميدانند آنچه را كه پيغمبران نمى‏دانند؟ فرمود، چگونه مي‌شود كه وصى علمى‌جز آنچه به او وصيت شده بداند؟!!. مرد سائل گفت: ما را مي‌رسد كه بگوئيم يكى از اوصيأ چيزى كه وصى ديگر آن را نمى‏داند؟ فرمود: نه، هر پيغمبرى كه بميرد علمش در قلب وصيش باشد و فرشتگان و جبرئيل در شب قدر فقط آنچه را كه وصى بايد ميان بندگان حكم كند فرود مي‌اوردند. مرد سائل گفت: مگر ايشان آن حكم را نمى‏دانند؟ فرمود: چرا مى‏دانند ولى نمى‏توانند مطلبى را اجرا كنند تا در شبهاى قدر دستور يابند كه تا سال آينده چگونه رفتار كنند. مرد سائل گفت: من نمى‏توانم اين موضوع را انكار كنم؟ امام فرمود: هر كه انكار آن كند، از ما نيست. مرد سائل گفت: اى اباجعفر بفرمائيد كه آيا براى پيغمبر صلى الله عليه و آله در شبهاى قدر علمى‌ميآيد كه آنرا نمى‏دانست؟ فرمود: اين سؤال براى تو روا نيست، اما نسبت بعلم گذشته و آينده، هر پيغمبر و وصيى كه بميرد پس از وى آنرا مى‏داند و اما اين علمى‌كه تو مى‏پرسى خداى عزوجل نخواسته كه جز خود اوصيأ از آن اطلاع يابند، مرد سائل گفت: پسر پيغمبر! از كجا بدانم كه شب قدر در هر سالى هست؟ فرمود: چون ماه رمضان فرا رسد، در هر شب سوره (دخان) راصد مرتبه بخوان، چون شب بيست و سوم رسد، آنچه را پرسيدى تصديقش را مى‏بينى. (اصول كافى جلد 1 صفحه: 368 روايت: 8)

15. امام محمد تقى عليه السلام فرمود: … به خدا سوگند كسى كه شب قدر را باور دارد ميداند كه آنشب مخصوص ماست، زيرا چون وفات پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد، درباره على(ع) (بامتش) فرمود: ولى و سرپرست شما پس از من اين على است، اگر از او اطاعت كنيد، بهدايت رسيد، اما كسيكه بشب قدر ايمان ندارد، منكر است (امامت ما را و اختصاص شب قدر را بما) و كسى كه بشب قدر ايمان دارد و با ما هم رأى نيست (آنرا مختص ما نميداند) در راستگوئى راهى ندارد، جز اينكه بگويد: آنشب مختص بماست، و هر كه نگويد دروغگوست، زيرا خداى عزوجل‏بزرگتر از آنستكه آن امر بزرگ را توسط جبرئيل و فرشتگان بسوى كافر فاسقى فرو فرستد و اگر بگويد: بخليفه گمراهى (بخليفه پيشواى او) نازل مى‏كند، گفتارشان ياوه و بى‏ارزش است و اگر گويند: بهيچ كس نازل نمى‏شود، ممكن نيست كه چيزى بسوى هيج چيز نازل شود و اگر بگويند و خواهند گفت شب قدر حقيقت ندارد، بگمراهى دورى افتاده‏اند. (اصول كافى جلد 1 صفحه: 371 روايت: 9 ) 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات
پيوندها